یه ضربالمثل قدیمی از سرخپوستها میگه:
“وقتی فهمیدی اسبی که سوارش هستی مرده، بهترین کار اینه که ازش پیاده شی.”
به ظاهر سادهست، اما توی دنیای مدیریت و سازمان، همین جمله میتونه کل مسیر یه شرکت رو تغییر بده. خیلی وقتها ما متوجه میشیم یه پروژه، سیستم یا روش دیگه جواب نمیده، ولی بازم ولش نمیکنیم. چرا؟ چون از تغییر میترسیم.
🧠 ما معمولاً با اسب مرده چی کار میکنیم؟
وقتی یه پروژه یا سیاست دیگه نتیجه نمیده، بهجای اینکه قبول کنیم تموم شده، شروع میکنیم به حرکات بیفایده:
- جلسه میذاریم تا بفهمیم چرا اسب مرده 😅
- گزارش مینویسیم دربارهی عملکردش
- مشاور میگیریم تا کمک کنه دوباره راه بیفته
- یا حتی یه شلاق بزرگتر میخریم تا شاید بدوه!
ولی واقعیت سادهست: اسب مرده هیچوقت نمیدوه.
💬 معنی سادهی تئوری اسب مرده
یعنی اگه یه پروژه، سیاست، یا سیستم کاری دیگه جواب نمیده، باید بپذیریم تموم شده. ادامه دادن فقط زمان، انرژی و پول رو هدر میده. خیلی از مدیرها از ترس اشتباه یا تغییر، سوار اسب مرده میمونن.
⚙️ مثالهای واقعی در دنیای کار
- شرکتهایی که سالها روی یه محصول شکستخورده سرمایهگذاری میکنن، فقط چون “روش وقت گذاشتن”.
- مدیرهایی که میدونن یه ساختار مدیریتی جواب نمیده، ولی عوضش نمیکنن چون “همیشه همین بوده”.
- تیمهایی که از ابزارهای قدیمی استفاده میکنن چون “سخته تغییرش بدیم”.
اینا همه نمونههای واقعی از سوار شدن بر اسب مردهان.
💡 درس مدیریتی مهم
گاهی شجاعت واقعی یعنی ول کردن چیزی که دیگه کار نمیکنه.
مدیریت مدرن یعنی توانایی تشخیص زمان درست برای گفتن:
«کافیه. این مسیر تموم شده، وقتشه یکی تازه شروع کنیم.» 🚀
تغییر ممکنه ترسناک باشه، ولی رشد همیشه اونجاست که جرأت میکنی پیاده شی.
✨ نتیجهگیری
تئوری اسب مرده یادمون میده که:
- همهی چیزها موندنی نیستن.
- گاهی باید یه پایان درست بسازی تا بتونی یه شروع بهتر بسازی.
- رهبر خوب کسیه که بین «وفاداری» و «لجبازی» فرق بذاره.
پس اگه حس میکنی یه پروژه، سیاست یا حتی رابطهی کاری دیگه حرکت نمیکنه…
شاید وقتشه از اسب مرده پیاده شی و دنبال یه اسب تازه بگردی. 🐎




